سفارش تبلیغ
صبا ویژن

و چای و دغدغه ی عاشقانه لازم نیست

و چای و دغدغه ی عاشقانه لازم نیست
برای با تو نشستن بهانه لازم نیست

تو پلک می زنی و من به دام می افتم
برای صید تو بودن که دانه لازم نیست

در عمق خلسه ی موسیقیای گیسویت
نی و سه تار و طنین و ترانه لازم نیست

همین که از تو بگویم برای من کافی است
و این همه غزل ناشیانه لازم نیست

شمیم عطر تو تا در مشام شاعر ها است
ردیف و قافیه ی شاعرانه لازم نیست

محمد عابدینی


هنوز طعم غزل های نوبرت عالی است

هنوز طعم غزل های نوبرت عالی است
و روی دشت لبت جای بوسه ای خالی است

تویی که نقش معمای مشکی زلفت
شبیه ترمه ی زیبای نقشه ی قالی است

دوباره حرف تو شد ... بغض ها ترک خوردند
چه حال و روز غریبی ... عجیب احوالی است

قرار بود تو باشی و من ... من و تو فقط
قرار هست ... نه! این ها نوشته ی فالی است

تو را برای پریدن بهانه کرده دلم
تمام راز پرستو نهفته در بالی است

لجام قافیه را می دهم به دست خودت
که حفظ حرمت مسجد به عهده ی والی است!

محمد عابدینی