و ماه حاجی رندیست در طواف حرم
و ماه حاجی رندیست در طواف حرم
و کهکشان که قدم می زند کنار ارم
و من کبوتر شیدای گنبدت بانو
و آسمان چه حقیر است زیر بال و پرم
و ماه حاجی رندیست در طواف حرم
و کهکشان که قدم می زند کنار ارم
و من کبوتر شیدای گنبدت بانو
و آسمان چه حقیر است زیر بال و پرم
و چای و دغدغه ی عاشقانه لازم نیست
برای با تو نشستن بهانه لازم نیست
تو پلک می زنی و من به دام می افتم
برای صید تو بودن که دانه لازم نیست
در عمق خلسه ی موسیقیای گیسویت
نی و سه تار و طنین و ترانه لازم نیست
همین که از تو بگویم برای من کافی است
و این همه غزل ناشیانه لازم نیست
شمیم عطر تو تا در مشام شاعر ها است
ردیف و قافیه ی شاعرانه لازم نیست
محمد عابدینی
هنوز طعم غزل های نوبرت عالی است
و روی دشت لبت جای بوسه ای خالی است
تویی که نقش معمای مشکی زلفت
شبیه ترمه ی زیبای نقشه ی قالی است
دوباره حرف تو شد ... بغض ها ترک خوردند
چه حال و روز غریبی ... عجیب احوالی است
قرار بود تو باشی و من ... من و تو فقط
قرار هست ... نه! این ها نوشته ی فالی است
تو را برای پریدن بهانه کرده دلم
تمام راز پرستو نهفته در بالی است
لجام قافیه را می دهم به دست خودت
که حفظ حرمت مسجد به عهده ی والی است!
همه دلواپسیم از حیله و دام
از این بازی نحس بی سرانجام
تو حالا هی بزن امضا و لبخند
ولی میگوید ایران نه به برجام
محمد عابدینی
هر وقت که غم داشت دلت آه بکش
در قلبِ شبِ سیاه یک ماه بکش
نگذار که زندگی تو را خواب کند
گاهی جلوی پای خودت چاه بکش
محمّد عابدینی
آبان 93