آقا سلام می شود آیا دقایقی
آقا سلام، میشود آیا دقایقی
رخصت دهی غزل بشود رزقِ عاشقی؟
دریای بیکرانی و با شوقِ تو در آب
انداخت باید از پی سهراب قایقی
تو آسمانِ آبی و آرام رحمتی
شأنِ نزولِ خلقت و یاسینِ ناطقی
با شوقِ دیدنِ تو نفس میکشند خلق
با هر عقاید و نظرات و سلایقی
در ازدحامِ درد و غم و اشک و بغضها
سخت است دوری تو و سهل است مابقی
یک روز صبح، با تپشِ خیسِ رودها
میروید از میانِ گسلها شقایقی
پایانِ هر مذاکرهای جز شکست نیست،
مُهرت اگر نبود به پای توافقی
محمّد عابدینی