سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پشت لبخند من غمی جاریست

پشتِ لبخندِ من غمی جاریست
خنده‌هایم؟ نپرس! اجباریست

روحِ خلّاقِ کودکِ شعرم
خسته از قصّه‌های تکراریست

واژه‌ها بغض کرده‌اند انگار
روی دوش ترانه‌ام باریست

گر چه پایانِ راهِ شب صبح‌ است
بعد از این صبح هم شبِ تاریست

پشتِ سر جاده‌های یکطرفه
روبرویم دوباره دیواریست

تیغ در دستِ عشق… این یعنی
تک تکِ زخم‌های من کاریست

آه… اگر رخصتی بخواهد مرگ
مطمئن باش پاسخم آری‌ست

آقای‌محمد
1 مرداد 1401