و ماه حاجی رندیست در طواف حرم
و ماه حاجی رندیست در طواف حرم
و کهکشان که قدم می زند کنار ارم
و من کبوتر شیدای گنبدت بانو
و آسمان چه حقیر است زیر بال و پرم
و ماه حاجی رندیست در طواف حرم
و کهکشان که قدم می زند کنار ارم
و من کبوتر شیدای گنبدت بانو
و آسمان چه حقیر است زیر بال و پرم
میدان آستانه و چشمی به گنبدت
درمانده و شکسته و تائب کنار تو
در دست های مسئلتم یک سلام داغ
در انتظار پاسخ واجب کنار تو
در انعکاس آینه هایت سروده ام
شعری برای حضرت صاحب کنار تو
پروانه وار دور حرم بال می زنند
روزی هزار عالم و کاسب کنار تو
رویای هر کبوتر شیدای صحن هات
یک آشیان گرم و مناسب کنار تو
الفاظ هم به اذن تو اعراب می دهند
هستند جار و جازم و ناصب کنار تو
شیرین تر از حلاوت سوهان حاج حسین
هر روز صبح درس مکاسب کنار تو
محمد عابدینی
1390/12/16
چندیست زیارت حرم می خواهم
از فاطمه احسان و کرم می خواهم
چندیست قدم زدن به عشقت بانو
در طول خیابان ارم می خواهم
از دست کریم تو هزاران حاجت
یک یک به ازای هر قدم می خواهم
لبخند و سُرور و عشق و شیدایی و مهر
حتی شده گاهی از تو غم می خواهم
حالا که تو بانوی کرامت هستی
من نعمت بی حد و رقم می خواهم
این جا حرم دل است و من از بانو
توفیق حضور دم به دم می خواهم
وابسته به حجم ظرف ایمان من است
گاهی چه زیاد و گاه کم می خواهم
سوهان که به جای خود... ولی از بانو
یک ظرف پر از نبات هم می خواهم
محمد عابدینی
از نیمهشب گذشته و در جستجوی تو
من را کشانده سمتِ حرم آرزوی تو
جایی میانِ مسجدِ اعظم نشستهام
مایل شدهست قبلهی قلبم به سوی تو
انسانِ سیبخورده چو مس میشود طلا
با کیمیای معنوی گفتگوی تو
فیضِ زلالِ فیضیّه، دارالشّفای عشق،
یک جرعه بود حوزهی قم از سبوی تو
میایستم به شوقِ تماشای گنبدت
هر روز صبح، کنجِ ارم، روبروی تو
زل میزنم به گنبد و پر میکشد غزل
طبعم پناه میبرد از من به کوی تو
لبخندِ مهربانِ تو بانو سرودنیست
پر کرده حجمِ شعرِ مرا عطر و بوی تو
محمّد عابدینی