چشمم برای دیدنت اصرار می کند
چشمم برای دیدنت اصرار می کند
این لب برای گفتن تو کار می کند
پایم که جز به سمت تو جایی نمی رود
قلبم تپش به شوق تو دلدار می کند
محمد عابدینی
1389
چشمم برای دیدنت اصرار می کند
این لب برای گفتن تو کار می کند
پایم که جز به سمت تو جایی نمی رود
قلبم تپش به شوق تو دلدار می کند
محمد عابدینی
1389
چـشمت وزید و از مـژه هایت عبـور کرد
تیـغی به کـف گرفت و دلم را مـرور کرد
با هر چـراغِ زخـم که در جانِ من نشاند
غـمخـانه ی خـرابِ مرا غـرقِ نــور کرد!
محمد عابدینی
1388
به جز تو مَرد در این عرصه نیست شیخ نمر
گناه و جرمِ تو جز عشق چیست شیخ نمر؟
بمان به کوری چشمانِ شومِ آلِ سعود
تو آبروی حجازی... بایست شیخ نمر
محمّد عابدینی
1393.7.28
بس که دل بردی و بریدی دل، در دل خلق کینه ها داری
قصد دَه روز کرده ای انگار، خانه در زخم سینه ها داری
بُرد بُردِ مذاکراتم را، به دو چشم سیاه می بازم
تو ولی روی میز گیسویت، لشکری از گزینه ها داری
محمد عابدینی
1392.11.29
باید به جرم عاشقی ات اعتراف کرد
باید میان حسرت تو اعتکاف کرد
تعبیر خواب زمزم و کعبه نگاه توست
باید به دور چشم سیاهت طواف کرد
محمد عابدینی