انگار شور و عشق در خون سپاه است
انگار شور و عشق در خون سپاه است
این اقتدار امروز مرهون سپاه است
ای شیخ باید عاقبت فهمیده باشی
امنیت این خاک مدیون سپاه است
1398
محمّد عابدینی
انگار شور و عشق در خون سپاه است
این اقتدار امروز مرهون سپاه است
ای شیخ باید عاقبت فهمیده باشی
امنیت این خاک مدیون سپاه است
1398
محمّد عابدینی
آنان که شبیهِ باد بر میگردند
در لحظه از اعتقاد بر میگردند
با شور و شعور می روند... امّا حیف
با مشکلِ اعتیاد بر میگردند
محمّد عابدینی
1398/8
امشب به پای ثانیهها هم قرار نیست
دیگر برای گفتنِ شعر اختیار نیست
بر صفحهی سپیدِ زمستان نوشتهام:
در برفهای غربت من ردّ یار نیست
محمّد عابدینی
اگر چه سرِ حرفِ خود نیستی
ولی باز در صدرِ هر لیستی
خزان رفته بودی، بهار آمدی
اگر نیستی دزد پس چیستی؟
محمّد عابدینی
آقا بیا و ثانیهها را قرار دِه
یک شاخه گل برای شروعِ بهار دِه
خاموشی چراغِ فرج را علاج کن
آقا کلیدِ برقِ جهان را فشار ده
محمّد عابدینی