شاید شبی گذر کنم از ورطه خیال
شاید شبی گذر کنم از ورطه ی خیال
شاید شبی به خاک سپارم تن وصال
شاید در آستانه ی این بیت گم شوم
شاید برای یک شب و شاید هزار سال
محمد عابدینی
شاید شبی گذر کنم از ورطه ی خیال
شاید شبی به خاک سپارم تن وصال
شاید در آستانه ی این بیت گم شوم
شاید برای یک شب و شاید هزار سال
محمد عابدینی
"سیب خیال" روی تو را گاز می زنم
نام تو را که می شنوم ساز می زنم
یک آن ز "آسمان خیالم" عبور کن...
دیوانه وار دست به پرواز می زنم!
سلام قلب مرا کی جواب خواهی داد؟
پیام تشنه لبان کی به آب خواهی داد؟
طلوع گمشده در شرق غربتستان را
حواله سوی کدامین سراب خواهی داد؟
محمد عابدینی
1385
سخت است با دو بیت که حقش ادا شود
باید خدا بیاید و قدری کند دد
ما تک تک دقایق دنیای خویش را
مدیون مادران شهیدیم تا ابد
محمد عابدینی
1398
ساعت میان ثانیه ها گیر کرده بود
دردی غریب روح مرا پیر کرده بود
در حال رد شدن ز خیابان عاشقی
ماشین روزگار مرا زیر کرده بود