سفارش تبلیغ
صبا ویژن

با این که متین و با کلاسیم

با این که متین و با کلاسیم
گهگاه عجول و بی‌حواسیم

یک کیف به دستمان و هر روز
در دفتر و در مطب پلاسیم

از بس که همیشه حرص خوردیم
بی‌زلف و به اصطلاح تاسیم

خود مزرعه‌ی غمیم اما
بر خرمنِ دردِ خلق داسیم

هستیم روان‌پریش اما
در ظاهرِ خود روانشناسیم

محمد عابدینی
29 اردیبهشت 1402


یاد ایامی که در یخچالمان رب داشتیم

یادِ ایّامی که در یخچالمان رب داشتیم
روی نرخِ گوجه مقداری تعصّب داشتیم

دوش هنگامِ عبور از برزخِ بازارِ شهر
چشم‌هایی گِرد از فرطِ تعجّب داشتیم

کاش فکرِ آخرت بودیم پشتِ دَخل‌ها
نصفِ آن‌قدری که بر اجناسمان حُب داشتیم

سرخ‌تر از خونِ مردم نیست رنگِ گوجه‌ها
لااقل با این یکی قبلاً تناسب داشتیم!

محتسب پرسید قصدت از گرانی‌ها چه بود؟
گفت دولت: ما فقط قصدِ تقرّب داشتیم!

محمد عابدینی