سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این چه احساس عجیبی است که در دل دارم ؟

این چه احساس عجیبی است که در دل دارم؟
چند وقتی است که با عشق تو مشکل دارم

گاه زل می زنی و گاه به من می خندی
این چنین است که عشقی متزلزل دارم

بنِشین... حوصله کن... اوّل راهیم هنوز
مثل این مسئله بسیار مسائل دارم

پلک می بندی و بخت همه را می بندی
سهم من چیست؟... از این بخت چه حاصل دارم؟

شهر نو می شود... انگار دلم در طرح است
آخرِ کوچه ی بن بستِ تو منزل دارم

آنقدَر پُر شده از خاطره هایت ذهنم
در دلم حسرت یک سکته ی کامل دارم

تا تو خرمای سرِ سفره ی افطار منی
باز بر ذمّه ی خود روزه ی باطل دارم

ساده می خندم و تو ساده به من می خندی
این چه عشقی است که در دلْ منِ جاهل دارم؟

گیرم این عشق چو دریا و تو ساحل باشی
منِ ماهی چه نیازی به تو ساحل دارم؟

سایت در سایت به دنبال تو می گردم... آه
مدّتی هست که اینترنت شاتل دارم

با تو چت می کنم و راه مرا می خواند
مشکی نیست... بمان... من خطِ رایتل دارم

می روم تا نشود دیر کلاسم... یا حق!
صبح ها... ساعت ده... درس رسائل دارم

محمد عابدینی


ای دوست عجب کرشمه هایی داری

ای دوست عجب کرشمه هایی داری
در نقش دلت چه ترمه هایی داری

محکم همه را بسته ای از روی حیا
در پیرهنت چه دکمه هایی داری

در فصل خزان باغ انگور دلم
در سفره ی خود چه دلمه هایی داری

گیسوی تو قلاب و منم چون ماهی
کوتاه بیا... چه طعمه هایی داری

پا روی دلم گذاشتی... حرفی نیست
با این که عجیب چکمه هایی داری

بی نامه و بی مجوز و بی امضا
در حنجره ات چه نغمه هایی داری

گفتی که من و برادرم یک سیبیم
قربان خودت! چه نیمه هایی داری

بین من و تو هر چه که بگذشت گذشت
هر چند بر آن تتمه هایی داری

دل میشکنی و بیمه می پردازد
ای دوست تو هم چه بیمه هایی داری!

محمد عابدینی

ای آرزوی آخر غول چراغ ها

ای آرزوی آخر غول چراغ‌ها
تصویر رفتنت خبر تلخ زاغ‌ها

باید شبی بچینمت از شاخه‌ای  که نیست
ای سیب سرخ گم‌شده در ذهن باغ‌ها

در شعله‌های خرمن گویسوی سرکشت
حق میی دهم که تازه شود زخم داغ‌ها

دارند در مسابقه چون اسب می دوند
با آرزوی فتح تو حتّی چلاغ‌ها

شاید همین مشابهت خواهرانه بود
تفسیر درد مشترک باجناغ‌ها

گفتند هست قافیه ی دیگری، بگو
گفتم که نیست قافیه جای...

محمد عابدینی


آن قدر دور تو داده دلم را آزار

آن‌قدَر دوری تو داده دلم را آزار
که شده وِردِ زبانم غزلِ مسئله‌دار

یادم افتاد شبی لحظه‌ی عاشق شدنم
سقفی از خاطره‌ها روی سرم شد آوار

رنجِ بسیار کشیدم، عرقم جاری شد
پیچِ قلبِ تو ولی سفت نشد با آچار

ریزگردِ دلِ من محوِ هوای غمِ توست
چند وقتی‌ست که هستم به هوای تو دچار

بخورد بر کمرت بیل که یک مرتبه هم
یادی از من ننمودی به پیامی ای یار

پیچِ گیسوی تو ماشینِ دلم را چپ کرد
مشکلاتِ من و تو چاره ندارد انگار

من که آسان به تو دلبسته شدم، دل دادم
این تو بودی که به من سخت گرفتی هر بار

محمّد عابدینی