دارد هوای ثانیه ها سرد می شود
دارد هوای ثانیه ها سرد می شود
انگار شا خه های غزل زرد می شود
مصراع های حنجره ام آه می کشند
مضمون بیت ها همگی درد می شود
محمد عابدینی
1390
دارد هوای ثانیه ها سرد می شود
انگار شا خه های غزل زرد می شود
مصراع های حنجره ام آه می کشند
مضمون بیت ها همگی درد می شود
محمد عابدینی
1390
خاطرم هست مرا عاشق خود کردی تو
و سپس راهی بازار نخود کردی تو
رسم عاشق کشی و شیوه ی شهرآشوبی
جامه ای بود که در جامعه مد کردی تو
محمد عابدینی
1392/7/2
حتّی پس از آن توبه و پیمانه شکستن
از طعم سبویت نتوان ساده گذشتن
طوفان شده دریای غزل در دلم اما
با لب زده ای بر لب من مُهر نگفتن
این حسرت دیرینه به دل مانده که ایکاش
قسمت بشود ثانیه ای با تو نشستن
گیسوی تو در باد و چه آسان شده بر من
با دیدن این منظره ها شعر نوشتن
هر تار تو تیری به دل و پود تو توری
کی می شود از این همه پیوند گسستن؟
"تا بوده چنین بوده و تا هست چنین است"
این عادت دل دادن و دل پس نگرفتن
جمع دو سه تا قافیه هرگز شدنی نیست
مثل من و عاقل شدن و دل نسپردن!
محمد عابدینی
حــتـی بـرای فــاتـحـه هــم دیــر می شود
آن لحظه ای که عشق زمین گیر می شود
شـان نـزول عـشق سماوات چشم توست
ایــن آیــه در نــگاه تــو تــفـسـیر می شود
محمد عابدینی
1388
حالا که پَر کشیده دلم در هوای تو
باید کمی غزل بنویسم برای تو
این جا کنارِ سفره ی دل... پای حرف هام
مثلِ همیشه باز چه خالیست جای تو
بگْذار تا خیالِ تو باشد کنارِ من
بگْذار تا قدم بزنم پا به پای تو
پیچیده چون طنینِ خوشِ نغمه ی "بَنان"
در کوهسارِ خاطره هایم صدای تو
انگار دستِ گرمِ خدا با اشاره ای
انداخت حبّه قلبِ مرا توی چای تو
باید سراغِ سوز تو از مولوی گرفت
پیچیده در تمامِ نیستان نوای تو
تو بی نظیر هستی و تاکید می کنم:
"چیزی که یافت می نشود" هست تای تو
حالا که رفته ای و دلم داغدارِ توست
بگْذار تا ابد بنِشینم به پای تو
محمد عابدینی