با این که همیشه فکرِ فردای منی
با این که همیشه فکرِ فردای منی
همواره خودت مشکلِ حالای منی
دنبالِ تو ام که قندِ چایم باشی
از دستِ تو! انگار خودت چای منی
محمّد عابدینی
آبان 93
با این که همیشه فکرِ فردای منی
همواره خودت مشکلِ حالای منی
دنبالِ تو ام که قندِ چایم باشی
از دستِ تو! انگار خودت چای منی
محمّد عابدینی
آبان 93
با این که شبم حوصله ماه ندارم
حتی قدمی حوصله راه ندارم
خاموشم و این حاصل بی دردی من نیست
دریای غمم... حوصله آه ندارم
محمد عابدینی
این چه احساس عجیبی است که در دل دارم؟
چند وقتی است که با عشق تو مشکل دارم
گاه زل می زنی و گاه به من می خندی
این چنین است که عشقی متزلزل دارم
بنِشین... حوصله کن... اوّل راهیم هنوز
مثل این مسئله بسیار مسائل دارم
پلک می بندی و بخت همه را می بندی
سهم من چیست؟... از این بخت چه حاصل دارم؟
شهر نو می شود... انگار دلم در طرح است
آخرِ کوچه ی بن بستِ تو منزل دارم
آنقدَر پُر شده از خاطره هایت ذهنم
در دلم حسرت یک سکته ی کامل دارم
تا تو خرمای سرِ سفره ی افطار منی
باز بر ذمّه ی خود روزه ی باطل دارم
ساده می خندم و تو ساده به من می خندی
این چه عشقی است که در دلْ منِ جاهل دارم؟
گیرم این عشق چو دریا و تو ساحل باشی
منِ ماهی چه نیازی به تو ساحل دارم؟
سایت در سایت به دنبال تو می گردم... آه
مدّتی هست که اینترنت شاتل دارم
با تو چت می کنم و راه مرا می خواند
مشکی نیست... بمان... من خطِ رایتل دارم
می روم تا نشود دیر کلاسم... یا حق!
صبح ها... ساعت ده... درس رسائل دارم
محمد عابدینی
این بار قرار است که بیدار بمانم
تا صبح در این حالت تبدار بمانم
انگار قرار است در این شور شبانه
در حسرت یک ثانیه دیدار بمانم
پشت در و دیوار غزل با دل خسته
انگار قرار است که این بار بمانم
یک عمر غزل گفتم و انگار قرار است
در خلسه ی عطر خوش گلزار بمانم
با حسرت پرواز قرار است که یک عمر
در دایره ی بسته ی پرگار بمانم
رخصت بده تا آخر این رزم شبانه
در لشگر گیسوی تو سردار بمانم
محمد عابدینی
آیا شبی برای دلم ماه می شوی؟
یا باز هم مساوی یک آه می شوی؟
سرباز زخم خورده ی شطرنج عاشقی!
یک شب برای دلخوشی ام شاه می شوی؟
با کام تشنه بر سر چاهی رسیده ام
یوسف ترین ترانه ی این چاه می شوی؟
یک بیت وصف چشم تو ، یک بیت وصف زلف
با من در این مشاعره همراه می شوی؟
سر می کشد غم از در و دیوار بیت هام
آیا شریک این غم جانکاه می شوی؟